دانلود کتاب شاد بودن کافی نیست:
متا بوک وبسایت ارائه دهنده کتاب های صوتی و الکترونیک اینبار با انتشار کتاب شاد بودن کافی نیست با تخفیف ویژه که از دسته کتاب های روانشناسی میباشد در خدمت شما کاربران گرامی میباشد.
در صورت درخواست مکرر شما کاربران، متا بوک امکان دانلود رایگان کتاب شاد بودن کافی نیست pdf را برای شما عزیزان فراهم خواهد ساخت.
معرفی کتاب شاد بودن کافی نیست:
کتاب شاد بودن کافی نیست مجموعه جستارهایی را از مارک منسون، نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز، با شما به اشتراک میگذارد. مقالاتی که هرکدام در ژانر خودسازی به رشتهی تحریر در آمدهاند و رازی را برای بهروزی و رقم زدن یک زندگی مطلوبتر در بر میگیرند.
نویسنده در اثر حاضر و در مقالهی شاد بودن کافی نیست گامبهگام همراه ماست تا شیوهی شناخت احساسات و روش مواجهه با آنها را بیاموزیم و زندگی زیستهی بهتری را برای خود رقم بزنیم.
درباره کتاب شاد بودن کافی نیست:
سرسختانه تلاش میکنیم شاد باشیم. در محیط کارمان، انرژی مثبت و حسی خوب را به همکارانمان منتقل میکنیم. به غریبهها لبخند میزنیم، دائماً از احوال عزیزانمان جویا میشویم، اما درنهایت، در انتهای روز و در خلوتمان احساس تهی بودن میکنیم. چرا چنین است؟ مارک منسون در اثر تازهی خود به ما پاسخ میگوید.
ما انسانها بهشکلی باورنکردنی به دنبال شادی هستیم. ما چنان برای شاد بودن تلاش میکنیم که گویی شادی امری است قابلدستیابی. انبوه کتابهای خودسازی و مربیها و سخنرانان موفقیت خود گواهی بر این واقعیت هستند که ما مدام به سوی این امر سوق داده میشویم که برای شاد بودن تلاش کنیم.
مارک منسون موضوع مهمی را مطرح میکند: آیا برای رسیدن به موفقیت و احساس بهزیستی در زندگی، شاد بودن کفایت میکند؟
به عقیدهی مارک منسون، مادامی که احساسات خود را نشناسیم، با آنها مواجه نشویم، شیوهی صحیح ابرازشان را فرا نگیریم و خود را پشت نقابی ساختگی از شادی و مثبتاندیشی پنهان سازیم، هیچگاه طعم خوشبختی را نخواهیم چشید.
ممکن است شاد، مشوق، مثبتاندیش و باانگیزه به نظر بیاییم، اما تا زمانی که نتوانیم با احساسات واقعیمان مواجه شویم، در رنج و اندوه باقی خواهیم ماند.
در کتاب شاد بودن کافی نیست یاد میگیریم که «احساسات» چه ماهیتی دارند و چطور باید آنها را شناخت. میآموزیم اگر آن همکار عجوزهمان ایدهی فوقالعادهی ما را به نام خودش کرد و ترفیع گرفت، چطور با احساس خشم و ناعدالتیمان روبهرو شویم.
پس از مطالعهی این کتاب قادر میشویم تا خشم پنهان و البته، احساسات متناقضی را که نسبت به عزیزانمان داریم به شیوهای که کمترین آسیب را به همراه داشته باشد، ابراز کنیم.
مارک منسون بههیچروی ادعا نمیکند که قرار است به ما شیوهی کنترل احساسهایمان را آموزش بدهد؛ که، زندگی به معنای کنترل کردن احساسات نیست و چه بخواهیم چه نخواهیم، احساسات راهشان را به زندگیمان پیدا میکنند.
بلکه او در کتاب شاد بودن کافی نیست قدمبهقدم همراهمان است تا حسهایمان را هدایت کنیم و تا حد امکان، از آسیب زدن به خود و دیگران جلوگیری کنیم. به عبارتی، با تکنیکهایی که در این اثر بیان میشوند میتوانیم احساسات و موقعیتی را که در آن قرار گرفتهایم، مطابق یکدیگر کنیم.
چراکه در غیر این صورت، چنان با طغیان احساسات مواجه میشویم که گویی به هیچ طریق قادر نخواهیم بود از عواقب آن جان سالم به در ببریم.
لازم به ذکر است که مارک منسون بخشهایی از مطالب کتاب شاد بودن کافی نیست را در وبسایت پرطرفدارش نیز با مخاطبان و علاقهمندان به اشتراک گذاشته است. مریم تبرا کتاب حاضر را به فارسی ترجمه کرده و انتشارات میلکان آن را روانهی بازار نشر کرده است. گفتنیست این اثر ذیل مجموعهی «کتابهایی احتمالاً برای تغییر» منتشر شده است.
موضوعات کتاب شاد بودن کافی نیست:
اگر به یک کتابفروشی سر بزنید و قفسهٔ کتابهای انگیزشی را نگاه کنید، ممکن است به طیف وسیعی از جلدهای رنگارنگ و طرحهای زیبا و اسمهای جذاب بر بخورید، که در واقع همه از درون شبیه هم هستند!
کتابهای خودیاری نیاز به پیشزمینهای دارد که بسیاری از نویسندگان در آزمونهای آن رد خواهند شد؛ برای همین وقتی نوبت به مارک منسون میرسد، میدانیم که پشتکار و تلاشهای نویسنده دانشی تجربی را در طول سالها برای او تأمین کرده و میتوانیم گفتههایش را در روزمرهٔ خودمان دخیل کنیم.
منسن عمداً کتاب را بدون فصلهای مجزّا و گیجکننده نوشته تا خواننده احساس کند دارد کتابی دمدستی میخواند؛ چیزی بین کتابهای آموزشی، رمان و حتی بیوگرافی!
تجربههای شخصی عنصر مشترک بین ما انسانهاست و منسن با استفادهٔ مثبت از این احساس آشنایی جمعی، به جای اینکه ما را در دنیای خودش تصویر کند و رویا بسازد، خودش را به «امروز و اینجا» در کنار ما میآورد؛ او از ما میخواهد که دریچهٔ ذهنمان را باز کنیم و خودمان قضاوتگر حرفهایش باشیم.
مهمترین این حرفها این است که «در زندگی علاوه بر شادی، ما به معنایی والا هم نیاز داریم. »
قدم اول: تلاش نکن شاد باشی!
اگر تلاش کنید ریلکس باشید، هرگز در آرامش نخواهید بود! اگر دائم به حرف دیگران گوش بدهید، رضایت هیچکس را نمیگیرید! پس، همانطور که بهتر میدانید، طبق الگوی رفتاری ما و عملکرد مکانیزمهای روانی، هر گونه تلاش برای به دست آوردن شادی هم به نتیجهٔ عکس منجر میشود.
شادی یک مفهوم است و هیچ محدودیتی هم ندارد؛ اما هر تلاشی هم به شکست ختم نمیشود. ما باید هوشمندانه با مفاهیم برخورد کنیم و در راه پیدا کردن حتی ذرهای از شادی، اصلاً سعی نکنیم خودمان را گول بزنیم. شادی مثل یک ماهی قرمز کوچولو همیشه لیز میخورد و فرار میکند.
اگر توی دستمان بگیریم خفه میشود، اگر هم به تُنگ محدودش کنیم یک روز دق میکند و میمیرد. ما باید شادی را در دل طبیعتمان پیدا کنیم و لذت واقعی آن را، در خودش تجربه کنیم. مارک منسن، به این ترتیب، اولین رمز ورود به کتابش را کنار گذاشتن تلاشهای بیهوده و فرساینده برای رسیدن به خوشحالی میداند.
از اینجا به بعد ما یک فرآیند چهار مرحلهای را طی میکنیم.
شادی با لذت فرق میکند
پول، غذا، سفر، رابطه، ماشین و مهمانیهای آنچنانی. این لیست مهمترین دغدغههای ماست! نباید خجالت بکشیم که انسانیم و خودبهخود دوست داریم لذتهای مادی را تا کفِ کف تجربه کنیم!
اما خودمان هم میدانیم هر قدم که به هرکدام از این لذتهای فوقالعاده نزدیک میشویم، بهایش را با کم شدن احساسمان پرداخت میکنیم؛ تا اینکه مثل «تونی مونتانا» در یک قصر رویایی که هیچ چیزی کم ندارد، احساس تنهاترین آدم دنیا را کنیم.
پس بیایید پیش از اینکه تجربههای غیرقابل بازگشت را کسب کنیم و تبدیل بشویم به کسی که دیگر از هیچچیز لذت نمیبرد، شادی را از راه دیگری پیدا کنیم و لذت را در اندازهٔ «نیاز» مادی خود کنترل کنیم.
غم دیگران ما را شاد نخواهد کرد
اینستاگرام عکسهای قشنگی دارد و در توییتر حرفهای جالبی میخوانیم؛ اما نباید لحظهای باور کنیم که شخصِ پشت دوربین به خاطر زیبایی یا ثروتش، از ما خوشبختتر است. باید باور کنیم که همهٔ ما مثل درختانی هستیم که فارغ از هر تفاوتی، در ریشه و فتوسنتز و میوه دادن و نفس کشیدن اشتراک داریم!
طبیعت همهٔ ما در دیدگاه ذهنیمان خلاصه میشود و دنیا، آینهٔ تصمیمات ماست. بنابراین باید در این مرحله با تکرار و تجربه و تحلیل، اعتقاد پیدا کنیم که حسادت و تنگچشمی واقعاً برای خودمان بد است و ما را از اندازهای که حقیقتاً برایمان تعیین شده، پایین میکشد و به بیراهه میبرد. ما باید شادی را در خودمان خلق کنیم، نه اینکه آن را از دیگران بگیریم.
شادی با مثبتگرایی هم فرق میکند!
آدمهایی که در شروع مطلب حرفشان را میزدیم، دچار همین مشکلاند. استفاده از قرصهای شادیآور یعنی فرار از حقایقی از زندگی که تلخیاش بسیار کوتاهتر از آرامش پس از طوفان است. حقایق را هرچقدر بیشتر ببینیم، بیشتر میپذیریم؛ و هرچه حقایق بیشتری را بپذیریم، به آرامش روانی و سکون ذهنی بالاتری میرسیم.
بنابراین، شاید باورش برایتان سخت باشد، اما شادی با مثبتگرایی تفاوت دارد و در حقیقت، منفیگرایی هم بخشی ضروری از وجود ما انسانهاست که در آن مقدار زیادی شادی هم یافت میشود!
شادی یعنی فرآیند ایده آل شدن
تمام کردن یک ماراتن از خوردن یک شکلات شادی بیشتری میآورد! بزرگ کردن یک بچه شادی بیشتری از بردن در یک بازی کامپیوتری دارد! شروع کردن یک استارتآپ با دوستان و تلاش شبانهروزی برای وسعت دادن به درآمد، بسیار شادیآورتر از این است که یک کامپیوتر جدید بخرید!
ما باید در هر لحظه به خودمان یادآوری کنیم که زندگی مجموعهای بههمپیوسته از همین لحظههاییست که داریم تجربه میکنیم. تا وقتی زندهایم، هیچچیزی تمام نشده! مسابقهای در کار نیست، خط پایان ما فقط برای خودمان است و یک حقیقت مهم، این است که باید برای آماده باشیم تا تنهایی به آن برسیم.
شادی یعنی پروسهٔ تبدیل شدن به چیزی که به عنوان فانتزی در ذهن خودمان پرورش دادهایم و خیالپردازی کردن در مورد آن، واقعاً برای ادامهٔ حیات ضروریست. این فانتزی باید هر لحظه در ما بیدار باشد و در این سفر، از مسیر لذت ببریم.
درباره مارک منسون نویسنده کتاب شاد بودن کافی نیست:
مارک منسون وبلاگ نویس و نویسندهی صاحبنام سبک خودسازی، در سال 1984 در آمریکا به دنیا آمد. او این روزها علاوه بر نویسندهای موفق و پرفروش، بهعنوان کارآفرینی پرشور نیز شناخته میشود.
تحسینشدهترین کار منسون کتاب «هنر ظریف بیخیالی» است که در ایران با عناوینی چون «هنر ظریف رهایی از دغدغهها» و «هنر ظریف اهمیت ندادن» نیز ترجمه و منتشر شده است.
از میان سایر آثار مارک منسون میتوان به کتابهایی مانند «اوضاع خیلی خراب است»، «همه چیز به فنا رفته»، «هنر رندانه به تخم گرفتن» و «عشق کافی نیست» اشاره کرد. مارک منسون را میتوان در زمرهی نویسندگان پرفروش به شمار آورد. کتابهای او به بیش از 65 زبان ترجمه شدهاند و میلیونها نسخه از آنها در سراسر جهان به فروش رفته است.
بخشی از متن کتاب شاد بودن کافی نیست:
در ظاهر خیلی ساده و احمقانه بهنظر میرسد، اما چیزی که احتمالاً درمییابید این است که اگر احساسی را بهمدت طولانی در خودتان سرکوب کرده باشید، زمانیکه آن احساس را تجربه میکنید، برایتان ناآشنا و غیرقابلتشخیص است.
هدف ما در اینجا یادگیریِ شناساییِ احساس و جداسازیِ تصمیمات از احساسات است. این همان تفاوت میان «میل» به مشتزدن توی صورت شخص مقابل و انجامدادن این کار است. عملیکردنِ این کار غیرقابلقبول است. میل به انجام این کار واکنشِ طبیعیِ انسان است (البته گاهی).
زمانیکه احساساتتان را از تصمیماتتان جدا میکنید، اغلب سبب میشوند پیچیدگی و عمقِ بیشتری از احساساتتان را تجربه کنید. برای مثال ممکن است در مقطعی احساس افسردگی کنید. اما اگر افسردگیتان را تفکیک و با دقتِ بیشتری آنرا بررسی کنید، ممکن است متوجه شوید از علت چیزی که باعث افسردگیتان شده است عصبانی هم هستید. حالا داریم به نتایجی میرسیم.
بهجای اینکه آدمِ احمقِ افسردهای باشید که روی کاناپه افتاده و دربرابر این حقیقت که زندگی بیمعناست سرِ تسلیم فرود آورده است ـ اوه، راستی اصلاً هدف زندگی چیست؟ ـ آن خشم میتواند انگیزهای باشد برای انجام کاری دررابطهبا موقعیتی که در آن هستید تا از زندگی پا پس نکشید، بلکه درگیر آن شوید.
انسانی که احساساتش را بهخوبی تنظیم کرده دقیقاً همین است. مسئله شادبودن و داشتن حبابی از احساسِ رضایمندی در تمام اوقات نیست.
منظور شناساییِ لایههای احساساتِ موجود در وجودتان و استفاده از آنها در راههای مفید است. خشم میتواند به عمل تبدیل شود. ناراحتی میتواند به پذیرش ختم شود. گناه میتواند به تغییر منتهی شود و هیجان میتواند باعث انگیزه شود.
زندگی بهمعنای کنترل احساساتمان نیست. این کار غیرممکن است. چه بخواهیم چه نخواهیم، احساسات میآیند و میروند.
زندگی هدایت احساسات است. هر احساسی مهارتِ خاصِ خودش را میطلبد، مثل یادگیریِ مبارزه با نانچیکو و چوب و شمشیرِ سامورایی که مهارتهای متفاوتی در حوزهٔ مبارزهاند. هدایت احساساتتان بهسمت اقدامی مؤثر نیازمند مهارت خاص خودش است که باید ازطریق تجارب زندگی تمرین شود تا به درجهٔ استادی برسید.
و وقتی در تمام مهارتها استاد شوید، به نینجای احساسات تبدیل میشوید که میتوانید با هر شرایطی خودتان را وفق بدهید و هر مانعی را که بهسمتتان میآید با یک ضربه از هم بشکافید. شاید در آن زمان بتوانید در فاضلاب اسکیتسواری کنید و کلی پیتزا بخورید.
فکر میکنید لاکپشتهای نینجا فقط یک برنامهٔ کودک است؟ اینطور نیست. درس عمیقتری در پسِ آن نهفته است. هرکدام از آنها نشانگرِ استادی در هدایت یک دسته از احساساتِ موجودِ در زندگیاند: رافائل خشم، دوناتلو کنجکاوی، لئوناردو ناامنی، و مایکل آنجلو پیتزا.
پیشنهاد هایی برای دوستداران کتاب های روانشناسی:
کتاب شاد بودن کافی نیست کتابی خواندنی و جذاب از دستهی کتاب های روانشناسی است. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید گزینههای دیگری را برای مطالعه به شما پیشنهاد میکنیم:
خوشحال میشویم شما عزیزان نظرات خود را درباره این کتاب به اشتراک بگذارید
هنوز بررسیای ثبت نشده است.