درباره کتاب عشق هرگز نمیمیرد اثر امیلی برونته :
«عشق هرگز نمیمیرد» رمانی عاشقانه و غمانگیز با قلم امیلی برونته است. نثر این کتاب روان و ساده و رد پای سبک رمانتیسم در آن مشاهده میشود. علاوه بر آن او در روایت داستان خود از سبک رئالیسم نیز بهره گرفته است.
داستان از زبان یک راوی به نام نلی گفته میشود. ماجرای این خانواده، حاصل دیدهها و شنیدههای اوست که خواننده را به قضاوت و شناخت شخصیتها دعوت میکند و هرجایی از داستان که نلی در آن حضور نداشته روایت را از زبان شخصیتهای دیگر نقل میکند.
این رمان 20 فصل دارد و محصول قرن نوزدهم میلادی است. در قرن 19 میلادی در انگلستان صحبت کردن از مسائلی مثل نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی، مسائل مذهبی و عشق خارج از عرف به نوعی ممنوع بوده است اما در این رمان میبینیم که امیلی برونته با شجاعت از زمان خود جلوتر میرود و با صراحت از مفاهیمی صحبت میکند.
حوادث، شخصیتها و فضاهای داستان نشان از بازتاب زندگی شخصی امیلی در این رمان است. در واقع با نگاهی به زندگی امیلی برونته و شناخت اخلاق و روحیات او میتوان عناصر به کار رفته در این رمان را در زندگی شخصی او دید.
درباره نویسنده کتاب عشق هرگز نمیمیرد : امیلی برونته
امیلی برونته 21 آوریل سال 1818 در روستای تورنتن یورکشایر در شمال انگلستان متولد شد. او یک خواهر بزرگتر به نام شارلوت، برادری به نام برانول و خواهر دیگری به نام آن دارد. هر سه این خواهران جزو شاعران و نویسندگان بزرگ ادبیات انگلستان هستند و هر سه هم جوانمرگ شدهاند.
پدر آنها کشیش و مردی سختگیر بود و با مرگ مادر سختگیریها بیشتر هم شد و خواهران برونته بیشتر از هر چیزی به انزواطلبی مشهور هستند و روابط اندکی با دیگران داشتند.
امیلی برونته در 30 سالگی بر اثر بیماری سل در حالی که تنها یک رمان و تعدادی شعر از خود به جای گذاشته بود، درگذشت.
در بخشی از کتاب عشق هرگز نمیمیرد میخوانیم :
در بین راه بطرف طبقه بالا زیلا به من توصیه کرد که سر و صدا نکنم زیرا که ارباب عقیده غریبی در مورد اتاقی که قرار بود مرا آنجا ببرد داشته و مایل نیست کسی در آنجا بخوابد.
من در را قفل کردم و به اتاف نگریستم تمام اثاثیه عبارت بود از یک صندلی، یک صندوقچه لباس، و یک جعبه بسیار بزرگ چوبی که بریدگی های چهارگوش آن دیده می شود درست مانند پنجره های یک کالسکه.
من به داخل آن نگاه کردم دریافتم که نوعی تختخواب مضحک قدیمی است و آن نوعی اتاق کوچک بود نزدیک به پنجره که از لبه آن براحتی می شد بعنوان یک میز استفاده کرد. من در ها را کنار زدم و با شمعی که در دستم بود به داخل رفتم و درها را بهم آوردم.
درگوشه لبه ای که من شمع را روی آن گذاشتم چند کتاب قدیمی روی هم انباشته شده بودند و خراشهایی روی آن به چشم می خورد که نوعی نوشته بود. این نوشته ها چیزی جز تکرار یک اسم نبود. ” کاترین ارنشاد” که در اینجا و آنجا به ” کاترین هد کلیف” و بعد به ” کاترین لینتون” تغییر یافته بود.
پیشنهادهایی برای دوستداران کتاب عشق هرگز نمیمیرد :
عشق هرگز نمیمیرد کتابی خواندنی و جذاب از دستهی کتاب های رمان است. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید گزینههای دیگری را برای مطالعه به شما پیشنهاد میکنیم:
هنوز بررسیای ثبت نشده است.