درباره کتاب صوتی درد :
مارگریت دوراس، به گواه اغلب صاحبنظران، از ستونهای ادبیات مدرن فرانسه است. در ایران، بسیاری از ما وی را در مقام فیلمنامهنویسی میشناسیم که خالق شاهکاری چون «هیروشیما، عشق من» بوده است.
واقعیت اما آن است که دوراس، پیش از هر چیز یک رماننویس حاذق و مادرزاد بود؛ قصهگویی صاحب سبک که در کنار هموطنش، سیمون دوبووار، و همچنین، ویرجینیا وولفِ انگلیسی، نقشی عمده در اعتلای ادبیات زنان در اروپا ایفا کرد.
کتابی که هماینک نسخهی صوتی آن را در دست گرفتهاید، یکی از بهترین آثار مارگریت دوراس محسوب میشود. کتاب درد (La Douleur) رمانی گیرا و زیباست که داستان آن در دوران جنگ جهانی دوم میگذرد.
راوی کتاب درد زنی شاعرمسلک است که سعی دارد با نوشتن خاطرات روزانه، رنج دوری از همسری را تاب آورد که فرسنگها دورتر از او، در میادین نبرد به سر میبرد. زن نمیداند که او زنده است یا مرده. اسیر است یا آزاد. مجروح گشته یا در صحت و سلامت به سر میبرد. «درد» او به واقع ناشی از همین بیخبری جانکاه و طاقتفرساست.
البته باید گفت که حوادث رمان درد به آنچه بیان کردیم، ختم نمیشود. دوراس در بخشهایی از اثر خود، زندگی شخصیتهای دیگری را نیز روایت میکند. به واقع، رمان او پازلی است با تکههای انسانی؛ تصویری که گویی به شتاب از روزهایی دشوار گرفته شده است.
هرآنچه در این تصویر به چشم میخورد، تحت تأثیر وقایع جنگ، شکلی دیگرگونه به خود گرفته است. امری که توأمان مُبَینِ هنر روایتگری دوراس و هولناکیِ انگارهی جنگ است.
رمان درد به قلم توانای قاسم روبین به فارسی ترجمه شده و به همت صدای گرم فاطمه رمضانی به نسخهی صوتی حاضر بدل گشته است.
شاید این مطلب را هم بپسندید : کتاب صوتی دروغ هایی که به خودمان می گوییم
درباره مارگریت دوراس :
مارگریت ژرمن ماری دونادیو که با نام مارگریت دوراس شناخته میشود، متولد ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در هندوچین مستعمرهٔ سابق فرانسه است؛ کشوری که امروزه با نام ویتنام شناخته میشود. در سال ۱۹۱۸ خانوادهٔ دوراس در شهر فنومپن پایتخت کامبوج ساکن میشوند.
پدرش که معلم ریاضیات بود، پس از مدت کوتاهی بیماری در زمان بازگشت به فرانسه از دنیا میرود. مادر مارگریت پس از مرگ همسرش در شرایط بسیار سخت به شغل معلمی خود ادامه میدهد و در روستاهایی در مجاورت رودخانهٔ مکونگ و با فقر و سختی فرزندانش را بزرگ میکند .
زندگی در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومیها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به درونمایهٔ اصلی داستانهای دوراس شد. در سال ۱۹۲۹ مارگریت برای تحصیل به سایگون رفت و عاشق پسر چینی جوانی شد؛
عشقی ناکام که بعدها محتوای داستان عاشق را ساخت و جایزهٔ گنکور را برای نویسنده به همراه داشت. او در ۱۸سالگی برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت و در نهایت با لیسانس حقوق از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. او مدتی عضو حزب سوسیالیسم فرانسه بود و تا پایان عمر اعتقادات چپگرایانهاش را حفظ کرد.
مارگریت دوراس در آثارش شیوههای جدیدی را در عرصهٔ رماننویسی امتحان کرد و رونق تازهای به نثر فرانسوی بخشید؛ به همین دلیل به او لقب بانوی رماننویسی مدرن دادهاند.
در اکتبر ۱۹۸۸ مارگریت به کما میرود و بعد از ۵ ماه به شکل معجزهآسایی سالم به هوش میآید. مارگریت دوراس که مشکل سوءمصرف الکل داشت، درنهایت به سرطان مری مبتلا شد. دوراس در روز یکشنبه ۳ مارس سال ۱۹۹۶ در ساعت ۸ صبح در ۸۲سالگی درگذشت.
نمونه نسخه دوم فایل صوتی :
اقتباس سینمایی از کتاب صوتی درد :
فیلم سینمایی خاطرات جنگ (Memoir of War)، ساختهی امانوئل فینکیل، با الهام از رمان درد ساخته شده است. این اثر در سایت معتبر آی. ام. دی. بی نمرهی متوسط 6.3 از 10 را دارد.
در بخشی از کتاب صوتی درد میشنویم :
کماکان روی نیمکت و در کنار تلفن. بله، امروز برلن تسخیر میشود. این را هر روز به ما گفتهاند. اما امروز به واقع پایان کار خواهد بود. روزنامهها نوشتهاند که ما چگونه مطلع خواهیم شد. از طریق آژیرهایی که برای آخرین بار به صدا درخواهند آمد. آخرین آژیر این جنگ. آژیر فتح. دیگر به حوزه نمیروم.
نخواهم رفت… دیگر تمام شد. نه فقط به حوزه نخواهم رفت، حتی دیگر حرکتی هم نخواهم کرد. فعلاً بر این نظرم. البته دیروز هم بر این نظر بودم. ولی ساعت ده شب رفتم بیرون سوار مترو شدم و بعد هم رفتم زنگ خانهی د. را زدم.
د. در را به رویم باز کرد. مرا در میان بازوان خود گرفت. پرسید: «هیچ خبری در این چند ساعت نرسیده؟»
«هیچ… من دیگه تحمل ندارم.»
آنجا را ترک کردم. حتی نخواستم وارد اتاقش شوم…
کاظم نصیری دوغایی
اگر بجای ۶ فایل یک تک فایل بشه عالیه