دانلود کتاب خاطرات خانه اموات:
متا بوک وبسایت ارائه دهنده کتاب های صوتی و الکترونیک اینبار با انتشار کتاب خاطرات خانه اموات با تخفیف ویژه که از دسته کتاب های رمان میباشد در خدمت شما کاربران گرامی میباشد.
به دلیل درخواست مکرر شما کاربران، متا بوک امکان دانلود رایگان کتاب خاطرات خانه اموات را برای شما عزیزان فراهم ساخته است.
درباره کتاب خاطرات خانه اموات:
کتاب خاطرات خانه اموات The House of the Dead اثر فئودور داستايفسكی در سال 1860 منتشر شده است.
این کتاب داستان زندگی «الکساندر بتروویچ» است که همسر خودش را به قتل میرساند و پس از آن خودش را به پلیس معرفی میکند. او به ده سال زندان با اعمال شاقه محکوم و به اقامتگاه محکومین فرستاده میشود. این شخصیت با توصیفهایش تصویری عمیق از فضای بسته و خاکستری زندان ارائه میدهد و شرح زندگی دیگر زندانیان را روایت میکند.
فئودور داستايفسكی براساس دورانی که خود در زندان بوده این کتاب را به نگارش درآورده است به همین دلیل آن را یکی از شخصیترین آثارش میدانند. او در زندان بسیار با تلخکامیها و مصائب متعدد آشنا شد و درواقع در آن دوران زندهبهگور شد.
او این مشاهداتش از فضای زندان را مستندگونه در داستان کتاب «خاطرات خانه اموات» روایت کرده است که هر خوانندهای را تحت تأثیر قرار میدهد بهگونهای که «امپراتور نیکلا» کسی که مؤسس خانهی اموات بود پس از مطالعهی این اثر به گریه افتاد.
«ایوان تورگنیف» داستاننویس و ادیب روسی برخی از قسمتهای این اثر را با «دوزخ» اثر «دانته آلیگیری» مقایسه کرده و «مهرداد مهرین» مترجم این اثر به فارسی این کتاب را شاهکار این نویسنده دانسته است.
داستایوفسکى در «خاطرات خانه اموات» یک قسمت از ماجراى محبوسیت خودش را در زندان سیبرى شرح مىدهد. ولى در ضمن زندانیان دیگر را معرفى کرده سرگذشت غمانگیز آنها را به طرزى بدیع حکایت و به موشکافى در طبیعت آنها مىپردازد و پرده از بسى از اسرار درونى انسان برمىدارد.
این چهار سال محبوسیت، داستایوسکى را به کلى عوض کرد. وى دیگر آن مرد شاد و مبارز نبود. دیگر امیدى به بشر نداشت و جز تسلیم شدن به قواى کور سرنوشت چارهاى نمىدید این چهار سال شوخى نبود: به قول خود داستایوسکى، وى در عرض این چهار سال زنده به گور شده بود.
این چهار سال مرگ اجبارى، چنان اراده او را فلج کرده بود که براى رهایى و گریز از درد غم گاهى جز میخوارى و قماربازى نیافت. مرد تیره روزى بود. تمام حیات او بیشتر به یک حریق مدهش شبیه بود حریقى که به تدریج جوهر وجودش را به خاکستر تبدیل مىکرد.
روایتهای هولناک زندانیان و فضای دهشتناک همبند بودن با زندانیان جانی و متوحش، بخشی از فضاسازی داستان را تشکیل میدهد.
نیچه مىگوید: «داستایوفسکی یگانه روانشناسى است که از او چیزى فراگرفتم. او یکى از بهترین ثروت بادآورده زندگى من بوده است. آشنائیم با او حتى بهتر از کشف استاندال بود».
وقتى که فیلسوفى مانند نیچه این طور نابغه روسى را بستاید ما که ریزهخوار خوان نوابغ هستیم، باید صد چندان از داستایوسکى تجلیل کنیم. ولى تا آثارش را نخوانیم و آن را نفهمیم، نمىتوانیم تجلیلى از او بکنیم.
نوشتههاى داستایوسکى مانند تریاک است که براى دانا تریاق است و براى نادان یک زهر بنیانافکن.
در بخشی از متن کتاب خاطرات خانه اموات میخوانیم:
فقط پس از این که مدت دو سال در زندان به سر بردم، بعضی مقصرین شروع کردند با صمیمیت با من رفتار کنند. در نتیجه قسمت اعظم آنها کمکم به من علاقهمند شدند و من یک مرد خوب شناخته شدم.
بهغیراز خودم چهار نفر دیگر از نجیب زادگان در زندان به سر میبردند. یکی از اینها، یک مرد تیرهبخت منحطی بود. مرا قبلاً از معاشرت با او بر حذر داشته بودند و لذا من کلیه تعارفات او را رد کردم.
دیگری، مقصری بود که پدر خود را کشته بود. از این شخص قبلاً در خاطرات خود ذکر کردهام سومی اکیم اکیمیچ بود. این مرد بزرگترین آدم غریب الاخلاقی بود که تاکنون دیده بودم. چنین به نظر میرسد که هماکنون او را روبروی خود میبینم – مردی قدبلند، لاغراندام، باهوش و استعداد محدود و سواد خواندن و نوشتن خیلی مختصر که خیلی به مباحثه علاقهمند بود و بهاندازه یک نفر آلمانی دقیق در رعایت آداب معاشرت و فضل فروش بود.
مقصرین با گشادهرویی بر او میخندیدند اگرچه بعضی آن ها چون طبیعتاً دعوا کن بود، از او میترسیدند.
او از همان اول با آن ها دوست شده بود اگرچه دوستی او به حد دعوا کردن با دوستان خود، امتدادیافته بود.
این مرد خیلی درستکار بود و نمیتوانست بهآرامی شاهد بیعدالتی دیگران گردد و در اینگونه موارد، اگرچه به او هیچ مربوط نبود، فوراً در دعوا مداخله میکرد و اغلب درباره غیراخلاقی بودن، امر دزدی با مقصرین صحبت میکرد، از همان روز اولی که همدیگر را ملاقات کردیم باهم دوست شدیم او یکبار سرگذشت خود را برای من تعریف کرد، برای مدتی طولانی در قفقاز خدمت کرده و بالاخره به مرتبه سروانی رسیده و حاکم قلعه کوچکی شده بود. یکشب یکی از شاهزادگان قفقازی که در همسایگیاش بود، به قلعه او حمله کرد و آن را سوزانید ولی معذلک این شاهزاده شکست خورد و به عقبنشینی مجبور گردید.
اکیم اکیمیچ وانمود میکرد که مقصر را نمیشناسد و گفته میشد حمله توسط یک قبیله وحشی صورت گرفته است. یک ماه سپری شد و اکیم از شاهزاده درخواست کرد که به ملاقات بیاید. او بدون این که سوءظن به خود راه بدهد، آمد.
اکیم اکیمیچ با قشون خود بیرون آمد و درحضور آن ها از جنایتی که شاهزاده مرتکب شده بود سخت او را متهم کرد و به او گفت که این یک عمل بسیار نادرستی است که کسی قلعه را بسوزاند و پس از این که دستورهای دقیق راجع به اين که یک شاهزاده صلحطلب چطور باید سلوک کند، داد او را جابجا به قتل رسانند. او را محاکمه و محکومبه اعدام کردند ولی حکم اعدام او به ۱۲ سال حبس با اعمال شاقه در سیبری تخفیف یافت.
پیشنهادهایی برای دوستداران کتاب خاطرات خانه اموات:
خاطرات خانه اموات کتابی خواندنی و جذاب از دستهی کتاب های رمان است. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید گزینههای دیگری را برای مطالعه به شما پیشنهاد میکنیم:
خوشحال میشویم شما عزیزان نظرات خود را درباره این کتاب به اشتراک بگذارید
هنوز بررسیای ثبت نشده است.