معرفی کتاب بازی قتل:
هالی جکسون، نویسندهی پرفروش نیویورکتایمز بعد از رمان معروف راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب که پیشدرآمد این کتاب است اینبار در کتاب بازی قتل شبی را روایت میکند که پیپ برای اولینبار به مهارتهای کارآگاهیاش پی میبرد.
در این داستان خواندنی پیپ و دوستانش دورهم جمع شدهاند تا بهعنوان شخصیتهایی خیالی، معمای یک قتل را حل کنند و به این واسطه درگیر ماجراهایی بزرگتر میشوند… .
دربارهی کتاب بازی قتل:
چه کسی از بالماسکه بدش میآید؟ یک دورهمی مجلل با مهمانهایی مرموز و آدمهایی که وانمود میکنند شخص دیگری هستند. هیجانانگیز است، مگر نه؟ اما پیپِ همیشه شکاک که بوی دردسر را از کیلومترها دورتر میفهمد چندان موافق نیست، مخصوصا اگر مثل کتاب بازی قتل (Kill Joy) از طرف هالی جکسون (Holly Jackson) به کشف راز یک مرگ دعوت شده باشد!
این داستان هیجانانگیز با کارت دعوتی از طرف کانر، دوست کارآگاه جوانِ آینده یعنی پیپ آغاز میشود.
او که حسابی از امتحانهای آخر سال مدرسه خسته شده یک بازی معمایی برای خودشان ترتیب دیده: قرار است سیلیا بورن (دختری متعلق به خانوادهای ثروتمند که توسط آنها طرد شده) شبی را در خانهی رجینالد رِمی (دایی هفتادوچهار سالهی مرفه اما خسیسش) بگذراند.
همهچیز شبیه یک ضیافت اشرافی عادی است اما پیدا شدن جسد مردی خونین همهچیز را تغییر میدهد. ممکن است دختر جوان برای انتقام از اقوام سنگدلش دست به قتل بزند؟ آیا اسکاتلندیارد میتواند این معما را حل کند؟ چه رازی در این خانهی پرشکوه ولی دوستنداشتنی پنهان شده؟
کانر از دوستانش میخواهد هرکدام ایفای یک نقش از این بازی را برعهده بگیرند. پیپ که شخصیت اول کتاب بازی قتل است معمولا از چالشها لذت میبرد اما حس بدی دربارهی مهمانی دارد.
او اصلا در حسوحال سرخوشانهی دوستانش شریک نیست. شاید این بیحوصلگی بهخاطر لباسهای مسخرهی اشرافی است یا شاید هم نگرانی پروژهی پیشدانشگاهی دست از سرش برنمیدارد، بههرحال پیپ نمیتواند بدعنقیاش را کنار بگذارد. شهودش به او میگوید باید هرچه زودتر خانه را ترک کند و این حس با یافتن هر سرنخ قتل بیشتر و بیشتر میشود… .
این اثر جدیدترین جلدی است که از مجموعهی «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» و توسط نشر نون منتشر شده اما آن را میتوان مقدمهی این داستانهای هیجانانگیز دانست. در رمان بازی قتل پیپ برای اولینبار شمّ قوی کارآگاهیاش را مییابد و توانایی ویژهاش را برای کشف رازهای دیگران به آزمایش میگذارد، اتفاقی که وقایعی نفسگیر را خلق میکند.
اگر از مطالعهی ماجراهای پیپ در کتابهای «خوب مثل مردهها»، «دختر خوب، خون بد» و «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» لذت بردهاید توصیه میکنیم کتاب بازی قتل با ترجمهی محدثه احمدی را از دست ندهید!
نکوداشتهای کتاب بازی قتل:
- این مجموعه هر رقیب قدری در ادبیات معمایی نوجوان را ضربه فنی میکند. (The Nerd Daily)
- یک شاهکار معمایی تمامعیار! (Natasha Preston، نویسنده پرفروش نیویورکتایمز)
- هالی جکسون وسوسهی جنایت نهفته در وجود همهی ما را بهطرز درخشانی بهتصویر میکشد. (PopSugar)
- داستانی که نمیتوانید آن را نیمهکاره رها کنید. (E! News Online)
- خودتان را برای ضربههای شوکهآور بسیار آماده کنید چون هالی جکسون غیرقابل پیشبینی است! (Los Angeles Times High School Insider)
با هالی جکسون نویسنده کتاب بازی قتل بیشتر آشنا شویم:
هالی جکسون یکی از بااستعدادترین و جوانترین نویسندگان در ژانر جنایی-معمایی است. او در رشتهی ادبیات انگلیسی تحصیل و مدرک کارشناسی ارشد را از دانشگاه ناتینگهام دریافت کرده است.
اولین رمانش را زمانی نوشت که تنها پانزده سال داشت اما امروزه بیشتر بهواسطهی مجموعه راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب شناخته میشود. این سری کتاب محبوب، هالی جکسون را به یکی از پرفروشترین نویسندگان نیویورکتایمز تبدیل کرد و تحسینهای بسیاری را برایش به ارمغان آورد.
بخشی از کتاب بازی قتل:
«جیمی بود؛ برادر بزرگ کانر.
تکان نمیخورد.
چشمهایش را بسته بود و سرش با زاویهای عجیب روی شانهاش افتاده بود. جلوی لباس سفیدش، غرق در خون بود و زیر نور چراغ، میدرخشید.
ذهن پیپ خالی شد و فقط به آن حجم از خون فکر کرد.
دهانش را باز کرد: «ج…جی…» ولی کلمات در میان دندانهایش گیر کردند. به جیمی زل زد. صبر کنید… شاید کمی تکان خورد. انگار میلرزید و سینهاش بالا و پایین میرفت.
پیپ یک قدم جلو رفت. چشمهایش فریبش نمیدادند. جیمی واقعاً داشت میلرزید. پیپ مطمئن بود. میلرزید یا تکان میخورد یا… میخندید. داشت میخندید. سعی کرد خودش را کنترل کند. چشمهایش باز بود و پیپ را نگاه میکرد.
پیپ با ناراحتی گفت: «جیمی.» راستش هم از دست او و هم از دست خودش کلافه بود؛ البته که همهچیز بخشی از بازی بود. باید سریع متوجه میشد.
جیمی خندید. «ببخشید پیپ. خوب شدهم، مگه نه؟ مثل یه مُرده درست و حسابی شدهم.»
«آره. یه مرده درست و حسابی.» پیپ نفس عمیقی کشید تا سینهاش سبک شود. جلوتر رفت و فهمید خون مصنوعی، زیادی سرخ است؛ مثل رد رژلب روی دستهایش. بعد گفت: «پس حتماً تو رجینالد رمی هستی.»
جیمی جواب داد: «شرمنده، نمیتونم جوابت رو بدم. من مُردهم.» بعد روبدوشامبر بنفشی را که روی پیراهنش پوشیده بود، مرتب کرد. «اوه لعنتی! بقیه دارن میآن.» سرش را کج کرد و چشمهایش را بست. کمکم همه از پلهها بالا آمدند.
کارا با لهجه لندنیاش فریاد زد: «سیلیا، کجایی؟»
پیپ جواب داد: «اینجام!»
زک زودتر از بقیه رسید. وقتی جیمی را دید، لبخند زد و گفت: «یه لحظه فکر کردم واقعیه.»
نفس لورن برید. «چقدر چندشه! کانر، تو که گفتی توی خونه تنهاییم.»
کانر فریاد زد: «ای وای! انگار رجینالد رمی کشته شده!»
کارا گفت: «آره، خودمون فهمیدیم. دستت درد نکنه کانر.»
«اسمم هامفریه.»
همه یک لحظه ساکت شدند و به کانر زل زدند. بعد جسد، گلویش را صاف کرد.
کانر به سمت برادرش چرخید. «چیه؟»
جسد کمی تکان خورد و گفت: «باید اون تیکه رو بگی کان.»
«اوه، درسته. حالا همه به اتاق غذاخوری برگردین. سریع به اسکاتلندیارد زنگ میزنم… اوه، تازه پیتزا هم سفارش میدم.»
پیشنهادهایی برای دوستداران کتاب بازی قتل:
بازی قتل کتابی خواندنی و جذاب از دستهی کتاب های رمان است. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید گزینههای دیگری را برای مطالعه به شما پیشنهاد میکنیم:
هنوز بررسیای ثبت نشده است.