درباره کتاب آنا کارنینا:
کتاب آنا کارنینا رمان معروفی از لئو تولستوی است. داستان زن جوانی که از سن پترزبورگ به مسکو میآید تا رابطه میان برادر و زن برادرش را که به علت خیانت شکرآب شده است، ترمیم کند، اما در آنجا با مردی جوان به نام کنت ورونسکی آشنا میشود.
مرد جوانی که در نظر آنا همهچیز تمام است و تمام خلاهای همسر آنا را برای او پر میکند. عشق بیفرجامی که میان آنها شکل میگیرد و رابطه میان این دو نفر و البته افراد دیگری که در این داستان هستند، درونمایه این رمان است.
در باب کتاب آنا کارنینا:
آنا کارنینا، کتاب پرفروش و معروف از رمانهای روسی است. کتابی است که علاوه بر دوست داشتن، از هویت، اخلاق و مذهب هم روایت میکند.
اتفاقاتی که در کتاب میفتد مربوط به قرن نوزدهم است اما مسائل و دغدغههایی که در آن مطرح شده است حتی امروزه هم بسیار به چشم میخورد و همین مورد است که این کتاب را به یکی از شاهکارهای جهان تبدیل کرده است.
برخی منتقدان این کتاب را بهترین رمان تاریخ ادبیات دانسته و همیشه در بین ده رمان برتر جهان حضور داشته است. لئو تولستوی بعد از خلق سه شاهکار ادبی و اتمام آنا کارنینا به دلایل عقیدتی دست از نوشتن رمان برداشت و جستارهایی در باب اخلاق مینوشت.
ناباکوف از واقعهای حیرتانگیز از خود نویسنده میگوید که: در یک روز ملالآور در دوران پیری، سالها بعد از اینکه دیگر دست از رماننویسی کشیده بود، کتابی را برداشت و از وسطش شروع به خواندن کرد و به آن علاقهمند شد و خیلی از آن خوشش آمد و بعد به عنوان کتاب نگاه کرد؛ این را دید: آنا کارنینا، نوشته لئو تولستوی.
لئو تولستوی نویسنده و فعال اجتماعی-سیاسی روسی است که از طلایهداران ادبیات جهان نیز به شمار میرود.
بسیاری از مورخان ادبی معتقدند تولستوی را میتوان در کنار «هومر»، «دانته»، «شکسپیر» و «گوته»، ستونهای ادبیات غرب دانست و به جرأت میتوان گفت که آثار هیچ نویسندهای در جهان به اندازهی او، در فهرست «کتابهایی که باید پیش از مرگ خواند» قرار نگرفته است.
بخشی از کتاب آنا کارنینا:
صدای آنّا: انگار زندگی از اون روزی شروع شد که من تو رو دیدم ورونسکی، ایستگاه قطار پر از دود مسکو، که دود کمکم و کمکم صورت تو رو برام هویدا کرد، انگار همه آدمها دود شده بودن و تو ایستاده بودی روبهروی من.
صدای ورونسکی: … انگار همهٔ آدمها دود شده بودن و تو ایستاده بودی روبهروی من، من با دیدن تو فقط با یک نگاه عاشقت شدم.
صدای آنّا: تو اون زمانی کوتاهی که مسکو بودم، مسکو برای من شده بود تو، هر جا بودم دوست داشتم تو هم باشی، انتظار اومدنت رو میکشیدم.
صدای ورونسکی: انتظار دیدنت رو میکشیدم، هر جایی تو بودی خودم رو میرسوندم، فقط برای اینکه تو رو ببینم…
صدای آنّا: روز برگشتن به سنپترزبورگ رسیده بود و من تو خیال اون چند روز غمگین و افسرده بودم، راهی ایستگاه قطار شدم و نشستم روی یه صندلی تنها، روبهروی جنگل برفگرفته، بغض داشتم و دوست داشتم گریه کنم که چرا دیر به تو رسیدم، تو نامزد داشتی و بدتر ازون من ازدواج کرده بودم و شوهر و پسرم تو خونه انتظارم رو میکشیدن، و من دیدن تو رو آرزو میکردم…
صدای ورونسکی: از دور دست میدیدمت و با خودم میگفتم چرا چرا بدترین زمان ممکن به تو رسیدم، اومدم دنبالت و دیدم روی یه تکصندلی بین مه و دود نشستی روبهروی یه جنگل برفی و داری گریه میکنی، باد موهات رو میرقصوند روی پیشونیات، من باید با تو می اومدم سنپترزبورگ.
آنّا و ورونسکی از کنار هم میگذرند. موسیقی قطع میشود.
آنّا: نه، این اشتباهه، تو نباید بیای، چرا میخوای بیای؟
ورونسکی: باید جایی باشم که تو هستی.
آنّا: این حرف رو تکرار نکن، برگرد پیش نامزدت کیتی، برگرد و با کیتی ازدواج کن، اون عاشق توئه.
ورونسکی: مهم اینه که من عاشق کیام.
آنّا: این حرف رو تکرار نکن، برگرد پیش نامزدت کیتی، برگرد و با کیتی ازدواج کن، اون عاشق توئه.
ورونسکی: مهم اینه که من عاشق کیام.
آنّا: ما نباید همو دوباره ببینیم، این بهترین کاره.
ورونسکی: چشمات اینو نمیگه.
آنّا: چرا میخوای نامزدت رو ترک کنی؟
ورونسکی: چون عاشق شما شدم.
آنّا: این حرفی که زدی شایسته نیست و من ازت میخوام مثل یک مرد شریف چیزی رو که گفتی فراموش کنی.
ورونسکی: نمیتونم.
آنّا: اونچه شما ازون صحبت میکنی عشق نیست، اشتباهه. اگه راست میگی و منو دوست دارید کاری کنید که من دوست دارم. به مسکو برید، پیش کیتی، برو پیش نامزدت و منو فراموش کن.
پیشنهادهایی برای دوستداران کتاب آنا کارنینا:
آنا کارنینا کتابی خواندنی و جذاب از دستهی کتاب های رمان است. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید گزینههای دیگری را برای مطالعه به شما پیشنهاد میکنیم:
هنوز بررسیای ثبت نشده است.