درباره کتاب سرزمین آدم ها :
هستهی مرکزی داستان سرزمین آدم ها حادثهای است که سال 1935 در صحرای آفریقا برای اگزوپری اتفاق افتاد. هواپیمای او جایی بین بنغازی و قاهره سقوط کرد او و مکانیک پروازش به طرز معجزه آسایی از این حادثه جان به در بردند و چند روز بعد کاروانی آنها را نجات داد.
درونمایهی کتاب سرزمین آدم ها دوستی، قهرمانی، انسانیت، همبستگی و همراهی بین همکاران -که استعارهای از بشریت است- و جستوجوی معنای زندگی است. این کتاب نگاه سنت اگزوپری به زندگی را به خواننده عرضه میکند.
سنت اگزوپری در همهجای این کتاب از معلم پرواز و دوست نزدیکش «هنری گیومه» حرف زده و در نهایت نیز کتاب را به او تقدیم کرده است.
نقدی که در انتهای کتاب آمده نوشتهی «روژه کایوا» محقق و فیلسوف فرانسوی است. این نقد تنها به کتاب نپرداخته است و به طورکلی دربارهی سنت اگزوپری و آثارش صحبت میکند.
در بخشی از این نقد آمده است: «وسواسهای سنت اگزوپری در خصوص استعمال کلمات از همین کیفیت ناشی میشود. او از آن بیم دارد که کلمات را از کتب انتخاب کند و اصرار دارد واژههایش عصارهی زندگیاش باشند. او نسبت به وفور هجاهایی که بیش از حد احتیاج پذیرفته شدهاند و به چیز دقیقی از تجربههای او دلالت نمیکنند، بدگمان است.»
تاثیر آثار اگزوپري در جهان :
سنت اگزوپري علیرغم عمر کوتاهش آثاری خلق کرده است که بسیار موثر و الهام بخش بودهاند. آثار او نه فقط در آثار دیگر هنرمندان که در رویدادهای فرهنگی و اجتماعی زیادی در سراسر دنیا منبع الهام بودهاند.
بر اساس رمانهای سنت اگزوپری فیلمهای زیادی در سینمای کشورهای مختلف جهان ساخته شده است. در این میان از رمانهای «پرواز شبانه» و «شازده کوچولو» بیش از دیگر آثار سنت اگزوپری منبع الهام سینماگران بوده است.
عنوان کتاب سرزمین آدم های سنت اگزوپری نیز در رویدادهای زیادی استفاده شده است.
سال 1959 موسسهی خیریهای برای دفاع از حقوق کودکان در لوزان سوئیس تاسیس شد که نامش را از این کتاب گرفته است. همچنین زمین انسانها به عنوان درونمایهی اصلی موفقترین نمایشگاه جهانی قرن بیستم که با نام اکسپو67 شناخته میشود در نظر گرفته شد. این نمایشگاه سال 1967 در مونترال کانادا برگزار شد.
در بخشی از رمان سرزمین آدم ها میخوانیم:
در آرایهای ناچیز، این بازی عظیم نفرتها، عشقها و شعفهای انسانی به نمایش در میآیند! از کجا این آدمها ذوق جاودانگی را به دل میکشند، آدمهای در معرض خطر، گویی که بر روی گدازهای تازه سردگشته ایستادهاند، آدمهای هراسان از شنهای پیش رو، هراسان از دانههای برف؟
به نظر این شهر بر روی راستین خاکی استوار گشته، خاکی که گویی چون خاک سرزمین “بوس” ژرفنایی غنی دارد. از یاد میبرم که زندگانی اینجا چون دیگر جاها زیباست، و هیچ جای زمین بر زیر گامهای آدمها ژرف نیست. اما در ده کیلومتری پونتا آروناس تالابی را میشناسم که این را برایمان آشکار میسازد.
احاطه شده با درختان رشد نکرده و خانههای کوتاه، حقیر چون برکهای درمیان کشتزاری، نمیدانیم که چرا هر دم دستخوش کشندها میشود. با گذر شبها و روزها نفس کشیدنهای آهستهاش درمیان واقعیتهای سنگین بسیار، این نیها و این کودکان که درحال بازی کردند، تالابی مطیع قوانینی دیگر.
زیر این سطح یکپارچه، زیر این یخ بیحرکت، زیر این تنها زورق شکسته، نیروی ماه به کار میافتد. گردابهای دریا در کارند و دردل اعماقشان تودهای سیاه جای دارد. دگرگونیهای شگرف در کارند؛ آن اطراف تا تنگه ماژلان زیر لایهای نازک از گیاهان و گلها. این برکه با صد متر پهنا در آستان شهریست که درآن هرکسی به پندار خویش است، شهری نیک بنا یافته در سرزمین آدمها.
ما ساکن سیارهای سرگردانیم. از این زمان تا به زمان دیگر، بیاری هواپیما ریشه این سیاره برایمان نمایان میگردد. برکهای که با ماه در ارتباط است، خویشیهای پنهان را هویدا میکند – لیک من از آن نشانهایی دیگر شناختهام.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.